خط کز لب آن پسر دمیده ست


افسون است که بر شکر دمیده ست

بنگر که ز آب دیده یکی ست


آن سبزه خوش که بر دمیده ست

از رشک رخت سحر دم سرد


بر آینه قمر دمیده ست

برخاست ز آتش رخت دود


از بس که خط تو بر دمیده ست

آخر شکری بده به خسرو


زان لب که نبات بر دمیده ست